افراط گرائی و برآیند آن یعنی تروریسم، پدیده‌ای است که امروزه جهان با آن روبرو می‌باشد. در خصوص تعریفی جامع و قابل قبول برای این پدیده، میان سیاستمداران و تصمیم‌سازان و حکومت‌گران، اتّفاق نظری بدست نیامده است و هر حاکمی بر پایه باورها و پیش‌زمینه‌های ذهنی و در راستای هدف‌هایی از پیش تعیین‌شده به تعریف و برخورد با تروریسم می‌پردازد. و در این مورد اهداف و انگیزه‌های طرف مقابل، یک‌سونگرانه و مطلق‌اندیشانه، به کلّی نادیده گرفته می‌شود. طرف زورمند و برخودار از پشتیبانی تمام و کمال و دیگر صاحبان قدرت و سیستمی که خود، عنوان نظم جهانی یا جامعه جهانی به آن داده‌اند، بدون رعایت شرایط و محدودیّت‌های همان نظم جهانی و لحاظ کردن پیامدهای عمل خود، قاطعانه و بی‌ملاحظه به سرکوب عاملان تروریسم اقدام می‌نماید. آنچه که به کلّی نادیده گرفته می‌شود، این است که طرف مقابل به هرحال انسان است و حرف‌هایی برای گفتن دارد و پیش‌زمینه‌ی  این حرف‌ها را شاید احقاق حق و رفع ستمی شکل داده باشد.

پیشاپیش دو نکته‌ی مهم را خاطرنشان می‌سازیم:

اوّل: واژه‌ی تروریسم کلاًّ با جهان اسلام و قوانین جنگی اسلام و آموزه‌های جهادی آن بیگانه است و محلّ پیدایش ترور همان مهد دموکراسی غربی، یعنی فرانسه و در جریان انقلاب کبیر می‌باشد و برای سرکوب مخالفان و توسّط «روبسپیر» و با استفاده از «گیوتین» بکار برده شد و خود وی نیز با این وسیله اعدام گردید.

دوّم: به هیچ وجه قصد توجیه یا تأیید یا دفاع از عملیّات تروریستی که امنیّت و سلامت افراد بی‌گناه را تهدید می‌نماید، در کار نیست چرا که این عملیّات با متون و آموزه‌های اصیل اسلامی هماهنگی و هم‌خوانی ندارد.

با این مقدّمه، پاره‌ای از ریشه‌ها و عوامل زمینه‌ساز افراط‌گرایی و مؤلّفه‌اش، یعنی عملیات تروریستی منتسب به اسلام و مسلمانان را مورد اشاره قرار می‌دهیم: 

1- جنگ‌های دویست‌ساله‌ی صلیبی در قرن‌های دوازدهم و سیزدهم میلادی، به هدف آزادسازی سرزمین‌های مقدّس از دست کفّار [مسلمانان] و ویرانی و کشتار وحشیانه، به دست مسیحیان اروپائی، به فتوای پاپ‌ها و دیگر متولّیان کلیسا، نمونه‌ای از جنایات صلیبی‌ها از قول یک مورّخ با انصاف مسیحی آورده می‌شود.

کشیش «رایمون اداژیل» می‌نویسد: «وقتی جمعیّت ما برج و باروی شهر را گرفت، منظره هولناکی در مسلمانان آشکار گردید. در گذرها و میدان‌های بیت المقدّس، از سرها و دست‌ها و پاها تل‌هائی تشکیل یافته بود. کشیش فوق حکایت می کند ده هزار نفوسی که به مسجد عمر پناه برده بودند، تمام این‌ها را طعمه‌ی شمشیر قرار دادند.

... در هیکل سلیمان خون به قدری جاری بود که لاشه‌های مقتولین در آن غوطه خورده و حرکت می‌کردند.

... این حرکت‌های وحشیانه در وجود مثل صلاح الدین پادشاه بهادر و متین چه تأثیری بخشید و در وی چه خاطره‌ای ایجاد کرده بود که به عیسویان بیت المقدّس عفو عمومی داد. (تمدّن اسلام و عرب، دکتر گوستاولوبون، ترجمه فخر داعی گیلانی، ص 415-408)

جنگ‌های صلیبی هنوز پایان نیافته است. «رابرت فیسک» روزنامه‌نگار انگلیسی و کارشناس مسائل خاورمیانه طی مقاله‌ای در روزنامه «ایندی پندنت» چاپ لندن نوشت: دنیای غرب به رهبری آمریکا و اسرائیل جنگهای صلیبی جدیدی را علیه جهان اسلام آغاز نموده است. نامبرده به اروپا به عنوان همسایه جهان اسلام هشدار داد که از دنباله‌روی آمریکا و اسرائیل خودداری کند و با جهان اسلام روابط حسن همجواری برقرار نماید. (رادیو BBC، 1/8/1996)

«جورج بوش» رئیس‌جمهور آمریکا نیز در جریان تجاوز به عراق، به ادامه این جنگها اعتراف نمود.

2- تهاجم «ناپلئون» فرمانروای فرانسه در سال 1798 و به دنبال آن حمله انگلیس به این سرزمین اسلامی و دمار و کشتار مردم مسلمان.

3- تصرف الجزایر در سال 1830 توسّط فرانسه و استعمار 130 ساله این کشور اسلامی معروف به کشور یک میلیون شهید، برای بدست آوردن استقلال و آزادی.

4- اشغال و استعمار سرزمین‌های اسلامی یا دارای اکثریّت مسلمان مصر، سودان، تونس، لیبی، مراکش، چاد، مالی، سنگال، موریتانی، نیجر، نیجریه و هند [با جمعیّت کمتر از اکثریّت مسلمان] و مالزی و اندونزی.

5- تجاوز روسیه به ایران و تحمیل قراردادهای گلستان و ترکمانچای و جدا ساختن بخش‌های وسیعی از پیکره این سرزمین اسلامی.

6- تسلّط ظالمانه‌ی روس‌ها بر ممالک مسلمان آسیای میانه و الحاق این سرزمین‌ها به روسیه در قرن نوزدهم.

7- دشمنی چندین قرن قدرتهای اروپائی انگلیس، روس و فرانسه با حکومت عثمانی و تهاجمات مکرّر نظامی به مرزهای این کشور و عنوان کردن و بزرگ‌نمائی قضیّه‌ی ناسیونالیسم در میان ملل تابعه‌ی حکومت به نام اسلام، به هدف تجزیه و نابودی قدرتی که خار چشم دشمنان و مخالفان سرسخت اروپائی اسلام به شمار می‌آمد.

این دشمنان با اجرای نقشه‌های شیطانی، با خیانت پاره‌ای از حاکمان مسلمان و در رأس همه آنان حسین بن علی هاشمی معروف به شریف مکّه، حاکم حجاز از جانب عثمانی و اعلان جنگ و جهاد! به نام انقلاب بزرگ عربی، بر ضدّ حکومت عثمانی، در جنگ اوّل جهانی [سال 1916] به بار نشست.

نامبرده که پس از شکست و تجزیه عثمانی فریب وعده‌ی حکومت بر سرزمین‌های عربی را خورده بود، امید داشت که حاکمیّت سرزمین‌های عربی جدا شده از عثمانی را بدست آورد، امّا چنین نشد و این قلمروها به موجب قرارداد «سایکس- پیکو» به شرح زیر بین انگلیس و فرانسه تقسیم گردید: سوریه و لبنان به فرانسه، عراق و اردن و فلسطین به انگلیس واگذار و حاکمیّت بخشی از عربستان از آنِ شریف مکّه شد. و بدین‌گونه انقلاب بزرگ عربی به خیانت بزرگ عربی تبدیل گشت و فلسطین، قلب دنیای اسلام از دست رفت!

8- استعمار به مثابه‌ی یکی از شرم‌آورترین پدیده‌های تاریخ، در شکل کلاسیک، قرن‌ها به بهره‌کشی ستمگرانه از نیروی انسانی و تاراج منابع روزمینی و زیرزمینی ممالک دیگر، از جمله کشورهای اسلامی پرداخته و برحسب ادّعای خود قصدش متمدّن‌سازی مردمان عقب‌مانده و وحشی بوده است.

فردریک هگل فیلسوف معروف آلمانی می‌گوید: «شرق فاقد ویژگی  انسانی و فرهنگی لازم برای رسیدن به  آزادی است. از این رو این حق برای ما [اروپائی‌ها] محفوظ است که به مقتضای عقل به سوی بیگانگان یورش بریم و سرزمین های آنها را اشغال و آن را ویران کنیم.» (فصل نامه مدرسه، بهار 1384)

امّا در اشکال مدرن و پسامدرن، علاوه بر جنایات فوق، هویّت و فرهنگ ملّی و بومی انسان‌ها را مورد تهاجم و تخریب و تحریف قرار می‌دهد. پاشیدن تخم کینه و اختلاف و زمینه‌سازی برای جنگ‌های پایان‌ناپذیر قومی و مذهبی، از طریق مرزبندی‌های مصنوعی بین کشورهای به ظاهر استقلال یافته، یکی دیگر از اهداف شوم و شیطانی استعمارگران به شمار می‌آید.

نگاهی به نقشه‌ی آفریقا و خطوط مستقیم مرزی بین کشورهای این قاره و جنگهای تجزیه‌طلبانه و کشتار و پاکسازی‌های قومی و آوارگی میلیونی انسان‌های اسکان داده‌شده در درون این مرزهای ساختگی! عمق فاجعه را نشان می‌دهد. جنگ‌های خونین داخلی سودان و تجزیه این کشور و ادامه این روند را به عنوان یک مورد از این دسیسه‌های ضد بشری استعمار یادآور می شویم.

مضحک این است که در برابر این همه جنایت و خیانت طلبکار هم می‌شوند!

پارلمان فرانسه در سال 2005 قانونی را تصویب کرد که به موجب آن تدریس نقش مثبت استعمار در مدارس اجباری شد. این قانون مانند این است که نقش مثبت برده‌داری در مدارس آمریکا تدریس شود. (ژیلبرت آشقر، استاد دانشگاه لندن، نشریه چشم انداز ایران، شماره 90)

یا خدمات محکوم‌شدگان دادگاه نورمبرگ در مدارس آلمانی تدریس گردد. [نگارنده]

حکم عدالت این است که پارلمان فرانسه و دیگر پارلمان‌های کشورهای استعمارگر، بابت ده‌ها و صدها سال استعمارگری، پرداخت غرامت یا لااقل عذرخواهی دولت‌های متبوع خود را از ملّت‌های ستم دیده به تصویب برسانند.

9- اغتصاب فلسطین در قلب جهان اسلام و تبدیل آن به پایگاه توطئه و تجاوزگری و کشتار و ویرانی و آوارگی ساکنان این سرزمین و ناتوانی و بی‌عملی سازمان ملل و نهادهای وابسته، در زمینه‌ی حلّ و فصل عادلانه و رفع ستم و تجاوز و برقراری صلح شرافتمندانه در این منطقه‌ی حسّاس.

آری، سازمان ملل در راستای تضمین حقوق و منافع نامشروع زورمندان تأسیس شده و در عمر هفتاد ساله‌ی خود نتوانسته گام‌های مفید و مؤثری در خصوص حلّ این معضل و التیام زخم‌های 67 ساله‌ی یک ملّت ستمدیده بردارد. بدیهی است با ساختار کنونی، چنین امید و انتظاری، از این نهاد جهانی کاری عبث و بیهوده خواهد بود.

10- کودتای مشترک آمریکا و انگلیس برعلیه دولت قانونی مصدّق و برقراری یک دیکتاتوری بیست و پنج ساله در ایران.

11- تجاوز آمریکا به سومالی، افغانستان و بمباران هوائی سودان و لیبی و تهاجمات پی در پی به عراق به بهانه مسخره و دروغین [«ژنرال کالین پاول» وزیر امور خارجه آمریکا در تاریخ 3/4/2004 رسماً اعتراف کرد که گزارش وی در آغاز سال 2003 به شورای امنیّت در رابطه با وجود سلاح‌های کشتار جمعی در عراق بر پایه‌ی اطّلاعات نادرست تنظیم شده بود!] وجود سلاح‌های کشتارجمعی و پیامدهای فاجعه‌بار این تجاوز و بکارگیری سلاح‌های ممنوعه‌ی جهانی و بدتر و جنایتکارانه‌تر سلاح‌های دارای «اورانیوم تهی شده» یا دی‌یو که با تغییر ساختاری و آرایش کروموزومی و ژنی، موجب تولّد نوزادان با نقص‌های بدنی و روانی و عجیب‌الخلقه، نه در یک نسل، بلکه در نسل‌های متوالی می‌شود. این تغییرات مخرب در مورد حیوانات تا بیست و دو نسل توسّط دانشمندان به اثبات رسیده است. [گفتگوی شبکه الجزیره با پروفسور انگلیس کریست پاسپی دبیر علمی کمیته اروپائی تشعشعات هسته‌ای پیرامون آثار سلاح‌های ممنوعه‌ی به کار برده شده بر ضد مردم شهر «فلوجه» عراق در سال 2004، 30/6/2010].

12- گروه فلسطینی «حماس» در انتخابات دموکراتیک و با نظارت دقیق و بی‌طرفانه‌ی نهادهای بین المللی در سال 2006 به پیروزی قاطع دست یافت. امّا جامعه‌ی جهانی زورمندان و دست‌نشاندگانشان در منطقه و از جمله اسرائیل به جای کنار آمدن با وضعیّت جدید و همکاری با دولت برگزیده مردم و چشاندن مزّه‌ی صلح به آنان، با ساز کردن نغمه‌ی کلیشه‌ای تروریسم، علاوه بر کارشکنی‌ها و مانع‌تراشی‌ها و اعمال تحریم‌های فلج کننده، اسرائیل با همه‌ی توان جهنّمی خود دوبار در سال‌های 2008 و 2014 [به مدت 52 روز] به سرزمین کوچک و محاصره شده‌ی غزّه تجاوز و مردم بی‌دفاع و بی‌سلاح را بی‌رحمانه به خاک و خون کشید.

خواننده‌ی محترم، آفریننده‌ی مهربان هستی، به گفته‌ی خدا‌ناباوران طبیعت، حتّی موجودات زنده تک‌سلولی را با نوعی وسیله یا سیستم دفاعی مجهّز ساخته است. امّا دنیای سوپر متمدّن امروزی! مردم محاصره شده غزّه را نه از سلاح دفاعی مناسب در برابر ماشین عظیم جنگی دشمن اشغالگر، که از سوخت نیروگاه برق تا سیمان و آجر! محروم ساخته است. تنها به جرم تروریسم. حقیقت آن است اگر عملیّاتی ولو تروریستی توسّط اینان صورت گرفته باشد، در سرزمین فلسطین بوده و در چارچوب مبارزه عادلانه با اشغالگری و به جهت دفاع از خود انجام شده و بر پایه قوانین حق‌جویانه و انسان‌دوستانه، نمی تواند از نوعی مشروعیّت برخوردار نباشد.

13- شکنجه‌های غیرانسانی مسلمانان مظنون به عملیّات تروریستی در زندان غیرقانونی «گوانتانامو» و دیگر شعبه‌‌های پیدا و پنهان آن در سراسر جهان، به جهت اعتراف‌گیری از آنان. [هفده تن از بیست و پنج تن از رهبران گروه داعش فارغ‌التّحصیلان زندان گوانتانامو هستند.25/12/2014 : BBC]

14- اسلامی که به اسم آن عملیّات تروریستی پاریس [در دفتر مجلّه شارلی] صورت گرفت نه اسلام سنّی و نه اسلام شیعی، بلکه اسلام حومه‌های فقیرنشین شهری فرانسوی یا «بانلیو» Banlieue  است. محلّ تجمّع این جوانان مسلمان نه مسجد است و نه نماز جمعه و نه مجالس دعا، بلکه گوشه و کنار خیابان است. جستجوی ریشه‌ی عملیّات پاریس در متون و تاریخ اسلامی نه تنها ما را از ریشه‌های اجتماعی پدیده‌ی تروریسم در اروپا دور می‌کند، بلکه قدمی است در جهت بهره‌برداری از جریان‌های سیاسی، امنیّتی کردن فضای مساجد اروپا، تحت فشار قراردادن رهبران مذهبی برای حمایت از روایت رسمی دولت‌ها از پدیده‌ی تروریسم، هراساندن افکار عمومی از خطر اسلامیزه شدن سیستم سیاسی غرب و رادیکالیزه کردن شعارهای مربوط به مهاجرت و مهاجران مسلمان.

عبدل، نوجوان تونسی‌تبار متولّد فرانسه همراه خواهرش ثریّا به یک کلوپ شبانه در پاریس رفتند. دربان‌ها عبدل و دوستان عربش را پشت در نگه داشتند و ثریّا را به عنوان یک دختر سکسی عرب! راه دادند. آخر شب یک مرد فرانسوی ثریّا را با حالت مستی به خانه رساند. عبدل با عصبانیّت خواهرش را به باد کتک گرفته و گفته بود: تو مگر یک مسلمان نیستی به چه حقّی مشروب خوردی و رقصیدی، آن مرد که بود... عبدل که حتّی از گفتگو با پدر عرب خود در انظار عموم اکراه داشت، بدون اینکه در عمرش یک رکعت نماز یا یک سوره قرآن خوانده باشد و بدون اینکه بداند فلسطین در کجای نقشه جهان قرار دارد و بدون اینکه هرگز تعصّبی نسبت به دین و مقدّسات اسلام داشته باشد، به یک مسلمان افراطی یا یک مسلمان «بانیلو» تبدیل شده بود.

سال‌ها است که از عبدل خبری ندارم امّا دو برادری که به عنوان تروریست‌های شارلی معرفی شدند، هم سنّ و سال عبدل هستند و قطعاً در همان فضا و شرایط بزرگ شدند. اگر گروه‌هائی مانند داعش می‌توانند از میان مسلمانان بانیلو یارکشی کنند، پرسش این است که در متون و فرهنگ اسلامی باید به دنبال ریشه‌های این معضل بگردیم یا در بحران های اجتماعی اروپا؟ (علی نصری، یک شاهد ماجرا به اختصار، چشم انداز ایران، شماره 90، ص 167-166)

15- قتل عام جماعت اخوان‌المسلمین سوریه در سال 1982، اسقاط دولت و برکناری و زندانی ساختن رئیس جمهور برگزیده مردم مصر و سرکوب ددمنشانه اخوان، بوسیله کودتای نظامی [مارشال] سیسی، به توپ بستن معترضان به کودتا در میدان‌های رابعه و النهضه قاهره که همگی با موافقت ضمنی یا علنی قدرت‌های جهانی مدافع دموکراسی! و اعطای پاداش‌های چند میلیارد دلاری فرمان‌روایان منطقه بابت این عمل سرکوب گرانه به دولت کودتا انجام گرفته است.

اخوان المسلمین در طول 87 سال فعّالیّت‌های سیاسی عملاً نشان داده است که برای دست‌یابی به هدف‌های خود از روش‌های مسالمت‌آمیز و قانون‌مدارانه پیروی و خود را ملتزم به رعایت قواعد بازی‌های سیاسی می‌داند. امّا با حذف فیزیکی این جماعت که به گفته‌ی یکی از تحلیل‌گران سکولار غرب نشین، نماد اسلام کراواتیک هستند، جهان شاهد رشد و بروز گروه‌های افراطی مسلّح در سوریه و انصار بیت المقدّس در مصر گردید. شاید بتوان در برابر تعبیر ایشان، اسلام مسلسلیک را بکار گرفت. به عبارتی دیگر آنجا که گفتمان ملایم و منطقی کارگر نیافتد، لاجرم خشونت و کشتار وارد عرصه می‌شود.

با جمع‌بندی آنچه گذشت می‌توان گفت، جنگ‌افروزی، تجاوزگری، تاراجگری، بی‌عدالتی، تبعیض، تحقیر، توهین، نژادپرستی، خودبرتربینی، فقر، محرومیّت و... از عوامل و ریشه‌های افراط‌گرایی به شمار می‌آیند. همان‌گونه که در مقدّمه آمد، قصد نه تأیید و توجیه عملیّات تروریستی، بلکه در حدّ توان و مجال، بیان پاره‌ای حقایق و روشنگری است. به امید آنکه قدرتمندان و تصمیم‌سازان با تغییر رویکرد کنونی، و در پیش گرفتن راهِ نرفته به جای سرکوب و کشتار و ویرانی، برای حلّ این معضل انسانی، چاره‌اندیشی نمایند.

«رالف بانچ» میانجی دبیرکلّ سازمان ملل که توانست در سال 1950 بین اعراب و اسرائیل آتش‌بس برقرار کند و توسّط یک تروریست یهودی به قتل رسید می‌گوید: «هیچ مناقشه انسانی وجود ندارد که راه حلّی نداشته باشد.» اضافه می‌کنیم به شرط داشتن صداقت و رعایت عدالت و دادن حق به حقدار.